بدون عنوان
پشت شش گوشه تا سحر ماندم
گریه گریه کمیل میخواندم
نیمه شب ناگهان شدم سرمست
عطر سیب اش هنوز یادم هست
تو از این درد و غصه آگاهی
با خودم فکر میکنم گاهی
درد دوری کشیده بودم باز
کریلا را ندیده بودم کاش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
پشت شش گوشه تا سحر ماندم
گریه گریه کمیل میخواندم
نیمه شب ناگهان شدم سرمست
عطر سیب اش هنوز یادم هست
تو از این درد و غصه آگاهی
با خودم فکر میکنم گاهی
درد دوری کشیده بودم باز
کریلا را ندیده بودم کاش